کد مطلب:149857 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:160

سیمای حسین از منظر مستشرقین، مصلحین، نویسندگان، شعرا
الف: مستشرقین یعنی؛ غربیهای كه دنبال شناخت شرق و فرهنگ آنان بوده اند نیز شخصیت والای امام حسین، علیه السلام، را ستوده، هر كدام روی نكته ای اتكا نموده و آن را مظهر عظمت آن حضرت دانسته اند.

مسیو ماربین، خاورشناس آلمانی می گوید: هر صاحب وجدانی زمانی كه اوضاع آن عصر و كیفیت رسیدن بنی امیه به مقاصدشان و تشكیل حكومت از سوی آنان را به دقت بنگرد و ملاحظه كند كه چگونه آنان مردم را به زیر فرمان خود كشیدند و با اسلام بازی كرده، معارف الهی را تحقیر و توهین نمودند،... تردید نمی كند كه حسین با شهادت خود اسلام را زنده كرد... و مصایب و مشكلاتی كه بر حسین وارد شد، از قتل خود او و


برادران و فرزندان و یارانش و اسارت زنان و دخترانش، به پایان نرسیده بود، مگر اینكه پرده از سرایر بنی امیه و اعمال زشت آنان برداشت و بینش سیاسی، در مسلمین پیدا شد و اسباب جنبش ضد یزید و بنی امیه فراهم و تثبیت گردید و دولت آنان در خلال مدت كمی از هم ریخت. [1] .

توماس كارلایل انگلیسی می گوید: بهترین درسی كه از سرگذشت كربلا می گیریم، این است كه حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند، آنها با اعمال خود روشن كردند كه تفوق عددی در جایی كه حق با باطل روبرو می شود، اهمیت ندارد، پیروی حسین با وجود اقلیتی كه داشت، باعث شگفتی من است.

یك مادام انگلیسی مقاله ای مفصل تحت عنوان سه شهید نوشته كه ملخص آن بنابر نقل، این است: سه نفر در تاریخ بشریت برای اعلای كلمه ی حق، جان بازی و فداكاری نمودند كه از سایر فداكاران و جانبازان گوی سبقت را ربودند:

اول: سقراط حكیم یونانی در آتن.

دوم: حضرت مسیح بن مریم، علیه السلام، در فلسطین. [2] .


سوم: حضرت حسین، علیه السلام، فرزندزاده محمد، صلی الله علیه و آله، پیغمبر مسلمانان.

آنگاه گفته است: هر گاه به تاریخ حالات و چگونگی شهادت و جانبازی هر یك از این سه نفر شهید سعید، آگاهی حاصل گردد، تصدیق می شود كه جانبازی و فداكاری حضرت حسین، علیه السلام، از آن دو نفر (سقراط و عیسی) قویتر و محكمتر بوده است، به همین جهت، ملقب به سیدالشهدا گردید، زیرا سقراط و حضرت مسیح، در راه حق به تفدیه ی جان خود حاضر شدند ولی حضرت حسین، جلای وطن اختیار نمود، در بیابانی دور از جمعیت در محاصره ی دشمن واقع شد و عزیزترین عزیزانش را كه از دست دادن هر یك از آنها، از سر دادن خودش مهمتر بود، فدای حق نموده، به دست خود مقابل دشمن فرستاد و تمامی آنها را قربانی راه حق نمود.

بزرگترین دلیل بر اثبات مظلومیت حسین مسلمانها، قربانی دادن بچه ی شیرخواره اش بود كه در هیچ تاریخی سابقه ندارد بچه شیرخواری را برای طلب آب بیاورند و آن مردم ستمكار عوض آب، او را هدف تیر جفا قرار دهند. این عمل دشمن، اثبات مظلومیت حسین را نمود و به همین نیروی مظلومیت، بساط عزت خاندان مقتدر بنی امیه را برچید و رسوای عالمشان نمود، در اثر جانبازیهای او و اهل بیت بزرگش دین


محمد، صلی الله علیه و آله و سلم، حیات نوینی به خود گرفت. [3] .

واشنگتن ایرونیك، مورخ آمریكایی می گوید: برای امام حسین ممكن بود كه زندگی خود را با تسلیم شدن به اراده ی یزید، نجات بخشد، ولی مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد كه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او بزودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رهاساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت، در زیرآفتاب سوزان سرزمین خشك و در روی ریگهای تفتیده ی عربستان، روح حسین فناناپذیر برپاست. ای پهلوان و ای نمونه ی شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین! [4] .

ب: بعضی از سیاستمداران و مورخان و مصلحان، اعم از فرق اسلامی و یا كفار و هندوها فكر و اندیشه و راه و روش امام حسین را ستوده، و به اعتراف خود از آن حضرت، الهام گرفته اند:

از گاندی، مصلح بزرگ هند نقل شده كه گفته است: من برای مردم هند، چیز تازه ای نیاوردم، فقط نتیجه ای كه از مطالعات و تحقیقاتم درباره ی تاریخ زندگی قهرمانان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند كردم. اگر بخواهیم هند را نجات بدهیم واجب است همان راهی را


بپیماییم كه حسین بن علی پیمود. [5] .

این سخن فردی است كه جزء اهل مذاهب نیست، بلكه هندواست. و نیز محمد علی جناح، مؤسس پاكستان می گوید: هیچ نمونه ای ازشجاعت، بهتر از آنكه امام حسین از لحاظ فداكاری و تهور، نشان داد، در عالم پیدا نمی شود. به عقیده ی من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی كه خود را در سرزمین عراق، قربانی كرد، پیروی نمایند. [6] .

مرحوم حاجی میرزا حسین نوری، رضوان الله علیه، نقل می كند كه: جیمز كارگرن هندوی هندی كتابی در تاریخ چین به زبان اردو كه زبان متعارف حالیه ی اهل هند است نوشته و آن را چاپ كردند، او در جلد دوم ص 111 به مناسبت ذكری از شجاعت، می گوید: چون بهادری و شجاعت رستم مشهور زمانه است، ولی مردانی چند گذشته كه در مقابلشان، نام رستم قابل بیان نیست، چنانكه حسین بن علی كه شجاعتش بر همه ی شجاعان، رتبه ی تقدم یافته است چرا كه شخصی كه در میدان كربلا بر ریگ تفته با حالات تشنگی و گرسنگی، مردانگی بكار برده باشد، كسی نام رستم را در مقابل او آورد كه از تاریخ واقف نباشد قلم كه را یاراست كه حال حسین را برنگارد و زبان كه را طاقت، كه مدح


ثابت قدمی هفتاد و دو نفر در مقابله ی سی هزار فوج شامی خونخوار و شهادت هر یك را چنانچه باید ادا نماید. نازك خیالی كجا اینقدر رسا است كه حال دلهای آنها را تصویر كند و بر سرشان چه پیش آمد از آن زمانی كه عمر سعد با ده هزار فوج دور آنها را گرفته تا زمانی كه شمر ملعون سر اقدس را از تن جدا كرد، مثل مشهور است كه دوای یك دو باشد یعنی؛ از آدم تنها كار برنمی آید تا دومی برایش مددكار نباشد. مبالغه بالاتر از آن نیست كه در حق كسی گفته شود، كه فلان كس را دشمن از چهار طرف گیر كرده است، مگر حسین و هفتاد و دو تن را هشت قسم دشمنان تنگ، كرده بودند با وجود آن، ثابت قدمی را از دست ندادند، چنانچه از چهار طرف ده هزار فوج یزید بود كه بارش نیزه و تیرشان مثل بادهای تیره، توفان ظلمت برانگیخته بودند.

دشمن پنجم، گرمی و حرارت آفتاب عرب بود كه نظیرش در زیر فلك صورت امكان نپذیرفته... دشمن ششم، ریگ تفتیده ی میدان كربلا بود كه در تمازمت آفتاب شعله زن و مانند خاكستر تنور گرم، سوزنده و آتش افكن بود. دو دشمن دیگر كه از همه ظالمتر یكی تشنگی، دوم گرسنگی... خواهش و آرزوی این دو دشمن همان وقت كم می شد كه زبانها از تشنگی چاك چاك می گردیدند، پس كسانی كه در چنین معركه هزارها كفار را مقابله كرده باشند، بهادری وشجاعت


برایشان حتم است. [7] 3

آری، این سخن و قضاوت یك نفر هندوی بت پرست راجع به امام حسین و تحلیل او از روحیات و شجاعت و شهامت آن حضرت است.

عقاد، نویسنده ی معروف مصری می گوید: و شجاعة الحسین صفة لاتستغرب منه لانها «الشی من معدنه» كما قیل و هی فضیلة ورثها عن الاباء و اورثها الابناء بعده...؛ شجاعت حسین، صفتی نیست كه از او غریب باشد زیرا این صفت مانند چیزی است كه از معدن آن بروز كرده باشد، شجاعت، فضیلتی است كه از آبا و نیاكان خود به ارث برده و خود به ارث ثه فرزندانش داد. او در جنگ های متعدد از آفریقای شمالی و طبرستان و قسطنطنیه حاضر بود و نیز با پدرش (علی، علیه السلام) در تمام وقایع و جنگهایی كه با مخالفین داشت، از واقعه جمل تا جنگ صفین شركت فرمود.

سپس می گوید: ولیس فی بنی الانسان من هو اشجع قلبا ممن اقدم علی ما اقدم علیه الحسین فی یوم كربلا و قد تربی للشجاعة كما تلقاها فی الدم بالوراثه؛ [8] .

در میان افراد انسان، هیچكس آن توان و شهادت ندارد كه وارد صحنه ای بشود كه حسین، علیه السلام، وارد آن شد و اقدام بر حوادث سهمناكی كند كه حسین كرد و او برای شجاعت تربیت یافت و رشد نمود، همانگونه كه


شجاعت را در خون و عروق خود به وارثت گرفت.

توفیق ابوعلم، نویسنده ی بزرگ می گوید: حسین، ملكه ی خطابه را به صورت ممتازی دارا بود. او در روز عاشورا ایراد خطابه می كرد و حال آنكه جریان، بسیار خطرناك و بلا، سنگین شده و آن بزرگوار در تنگنا قرار گرفته بود و هول و هراسها پیاپی روی می آورد ولی این مشكلات و حوادث سهمگین او را مردد و مضطرب نساخت و تغییر نظر نداد، در میان گروه های اهل كوفه با ضمیری نیرومند و قلبی ثابت و زبانی آزاد، كه سخن سیل آسا از آن سرازیر بود، چنان خطبه ای خواند كه شنیده نشد، نه قبل از او و نه بعد از او، سخنگویی آن گونه بلیغ، سخن بگوید و بلاغت در گفتار داشته باشد. [9] .

شیخ محمود مدنی، استاد و رییس دانشكده ی شریعت دانشگاه الازهر، می گوید: حسین شهید نمونه و برجسته ی مجاهدین راه خدا دید كه بال و پر حق شكسته و باطل و از چهار سو راه را بر آن بسته است.

خود را دید كه شاخ درخت نبوت و پسر آن امام شیردلی است كه هرگز از بیم و ذلت، سر به زیر نینداخت. خود را دید كه برطرف كردن این حزن و اندوه و از میان بردن این تاریكیها به او حواله شده و از او خواسته شده است. صدایی از اعماق دلش او را ندا می كرد: تو ای پسر پیغمبر، برای رفع این شداید هستی. خدا به جد تو تاریكیها را برطرف و حق را ظاهر و باطل را باطل ساخت تا بر او نازل شد «اذا جاء نصرالله والفتح» و مردم گروه گروه در دین خدا وارد شدند، پدر تو همان شمشیر برنده و قاطعی بود كه در نیام نرفت تا گردنهای مشركین را ذلیل توحید ساخت. برخیز اباعبدالله! مانند پدر و جدت جهاد كن و از دین خدا حمایت كن و ستمكاران را از بین ببر و زمین را از پلیدی بغی و ستم پاك ساز...

پس حسین حق، چاره ای جز پاسخ به این ندا و اجابت این صدا نداشت و به كسانی كه او را از قیام، باز می داشتند و می ترساندند، التفاتی نفرمود و شدت و قساوت دشمن و جسارت و بی اعتنایی او به احترام خاندان نبوت، او را از جهاد در راه خدا باز نداشت زیرا او مجاهدی بودكه به امر خدا قیام كرد و برایش تفاوت نداشت كه به ظاهر مغلوب باشد یا منصور، چون هر دو حال برایش شرافت بود؛ «قل هل تربصون بنا الا احدی الحسنیین»، پس او در راه خدا و حق شهید شد و كشندگانش به لعنت خدا و تمام ملائكه و مردم، گرفتار شدند و او به بزرگترین درجات، در نزد خدایش رستگار شد؛ مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الشهداء والصالحین. [10] .

علامه و دانشمند و نویسنده شهیر لبنانی، شیخ محمد جواد مغنیه


می گوید:

محققا باید اعتراف كنم كه در تعریف ماهیت این مردم كلمه ای جامعتر از فرموده حسین بن علی، علیه السلام، ندیده و نخوانده ام، آنجا كه می فرماید: الناس عبید ا لدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون؛ [11] یعنی؛ مردم بنده دنیایند و دین شیرینی بر سر زبان آنهاست و آن را می چرخانند مادامی كه معیشت و زندگی آنها اقتضا می كند. پس هنگامی كه دچار گرفتاری شدند، آن هنگام است كه دینداران بسیار كم خواهند بود.

علامه بزرگ، مرحوم شیخ محمد حسین آل كاشف الغطا،قدس سره، می گوید: ولولا نهضة الحسین، و اصحابه یوم الطف لما قام للاسلام عمود و لااخضر له عود و لأماته ابوسفیان و ابناء معاویة و یزید فی مهده و لدفنوه من اول عهده فی لحده؛ اگر نهضت حسین، علیه السلام، و یاران او در حادثه ی كربلا نبود، ستونی برای اسلام برپا نمی ماند و چوبی از آن به سبزی نمی گرایید و ابوسفیان و خاندان معاویه و یزید، آن را در مهد از بین برده، از روز نخستین ظهورش آن را دفن كرده بودند.

و نیز می گویند: فالمسلمون جمیعا و الاسلام من ساعة قیامه الی قیام الساعة رهین شكر للحسین، علیه السلام، و اصحابه علی ذلك الموقف...؛ [12] پس


مسلمانان همگی و نیز اسلام، از لحظه ی قیامش تا قیام قیامت در گرو سپاسگزاری از برای حسین و یاران او بر آن موضع بسیار عالی و شكوهمندشان در حادثه ی كربلاست.

ج: بعضی از شعرا، هنر شعری خود را راجع به امام حسین، علیه السلام، نشان داده اند. مثلا علامه اقبال لاهوری گوید:



هر كه پیمان با هوالموجود بست

گردنش از بند هر معبود، رست



آن امام عاشقان، پور بتول

سرو آزادی ز گلزار رسول



الله الله بای بسم الله پدر

معنی ذبح عظیم آمد پسر



بهر آن شهرزاده ی خیرالملل

دوش ختم المرسلین نعم الجمل



سرخ رو عشق غیور از خون او

شوخی این مصرع از مضمون او



در میان امت كیوان جناب

همچو حرف قل هو الله در كتاب



چون خلافت رشته از قرآن گسیخت

حریت را زهر اندر كام ریخت



خواست آن سر جلوه ی خیرالامم

چون سحاب قبله باران در قدم



بر زمین كربلا باید و رفت

لاله و ویرانه ها كارید و رفت



تا قیامت قطع استبداد كرد

موج خون او چمن ایجاد كرد



بهر حق در خاك و خون گردیده است

پس بنای (لا اله) گردیده است



مدعایش سلطنت بودی اگر

خود نكردی با چنین سامان سفر



دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد

دوستان او به یزدان هم عدد



سر ابراهیم و اسماعیل بود

یعنی آن اجمال را تفصیل بود






عزم او چون كوهساران استوار

پایدار و تند سیر و كامكار



تیغ بهر عزت دین است و بس

مقصد او حفظ آیین است و بس



ماسوی الله را مسلمان، بنده نیست

پیش فرعونی سرش افكنده نیست



خون او تفسیر این اسرار كرد

ملت خوابیده را بیدار كرد



تیغ «لا» چون از میان بیرون كشید

از رگ ارباب باطل خون كشید



نقش «الا الله» بر صحرا نوشت

بر سطر عنوان نجات ما نوشت



رمز قرآن از حسین آموختم

ز آتش او شعله ها اندوختیم



شوكت شام و فر بغداد رفت

قدرت عز ناطه هم از یاد رفت



تار مار از زخمه اش لرزان هنوز

تازه از تكبیر او ایمان هنوز



ای صبا ای پیك دور افتادگان

اشك ما را بر مزار او رسان [13] .




[1] نوري، يحيي؛ فلسفه ي انقلاب حسين، ص 31، نقل از كتاب السياسة الاسلامية.

[2] عقيده ي مسيحيين اين است كه عيسي را كشته اند و قرآن كريم آن را انكار مي فرمايد.

[3] سلطان الواعظين شيرازي، سيد محمد؛ شبهاي پيشاور، ص 547، نقل از دايرة المعارف قرن نوزدهم فرانسه.

[4] يزدي، محمد؛ حسين بن علي را بهتر بشناسيم، ص 224، نقل به واسطه از: حسين پيشواي انسانها.

[5] يزدي، محمد؛ حسين بن علي را بهتر بشناسيم، ص 223، نقل از مقدمه ي حماسه خورشيد.

[6] يزدي، محمد؛ حسين بن علي را بهتر بشناسيم، ص 223، نقل از نور دانش، سال سوم، ص 96.

[7] نوري، حاج ميرزا حسين؛ لؤلؤ و مرجان، ص 196 - 198. در عبارت ايشان تصرفي نكرديم.

[8] مصري، عباس عقاد؛ الحسين ابوالشهداء، ص 71.

[9] ابوعلم، توفيق؛ اهل البيت، ص 436.

[10] صافي گلپايگاني، لطف الله، شهيد آگاه، ص 313 - 314، صافي گلپايگاني، لطف الله؛ پرتوي از عظمت حسين، عليه السلام، ص 260 - 262، نقل از مجله العدل، شماره 9، سال 2، ص 6.

[11] مغنيه، محمد جواد؛ المجالس الحسينيه.

[12] كاشف الغطا، محمد حسين؛ جنة المأوي، ص 208.

[13] اقبال لاهوري، كليات اشعار؛ ص 75 و 74.